ایران سرزمین گنج های گمشده

ما در این وبلاگ سعی میکنیم که با الهام گرفتن از اگاهیهای گذشتگان وبا بهره گرفتن از دانش باستان سناسی به شناخت اثار ونمادهای بجا مانده از انان بپردازیم ونااگاهانه اثار ارزشمندملی را بخاطر خرافه گویی بعضیها که از این دانش بی بهره مانده اند را نابود نسازیم

ایران سرزمین گنج های گمشده

ما در این وبلاگ سعی میکنیم که با الهام گرفتن از اگاهیهای گذشتگان وبا بهره گرفتن از دانش باستان سناسی به شناخت اثار ونمادهای بجا مانده از انان بپردازیم ونااگاهانه اثار ارزشمندملی را بخاطر خرافه گویی بعضیها که از این دانش بی بهره مانده اند را نابود نسازیم

نوشدارو


نوشدارو در اصطلاح طب سنتى معمولا ترکیبى است از اقسام گیاهان دارویى داراى خواص مختلف ولى همه در جهت یک منظور به‌طورى که هریک از نظر خواص مختلف ولى همه در جهت یک منظور به‌طورى که هریک از نظر خواص مورد نظر مکمل دیگرى باشد. نوشدارو در روش معالجات طب سنتى خیلى مورد توجه است زیرا معمولا طورى تهیه مى‌شود که ضمن داشتن عناصر فعّال و مؤثر در جهت درمان بیمارى از نظر مزه و طعم نیز مطبوع باشد به اصطلاح طب سنتى جوارش یا گوارش باشد.


عده‌اى از دانشمندان معتقدند که نوشداروى اصیل ترکیبى است که از پنج جزء اساسى آمله، هلیله، بلیله، خبث الحدید (ریم آهن) و عسل درست مى‌شود و معجونى که شامل این پنج جزء باشد آن را پنج‌نوش مى‌گفتند و چون آمله جزء اصلى و یا به اصطلاح آنها عمود این ترکیب پنج نوش است، لذا معجونهایى که از آمله درست مى‌شود، نوشدارو نامند.


نوشداروى ساده که جزء اصلى آن آمله است: نوشداروى ساده معجونى است از­ابداعات قدیم اطباى هندى و مخلوطى است از داروهاى بسیار مؤثر و اجزاء بسیار مطبوع و خوشمزه و مفرّح و نشاطآور و پرخاصیت. نوشداروى ساده که ترکیب آن در زیر ارائه مى‌شود براى سردمزاجها بسیار مفید است. هاضمه را تقویت مى‌کند، اشتهاى غذا را زیاد مى‌کند، بسیار مفرح و نشاطآور است و براى اعضاى رئیسه بدن یعنى قلب، مغز و دماغ و کبد تأثیر مثبت دارد و در نتیجه براى بیمارى‌هاى مالیخولیا بسیار نافع است. مقوى معده است دهان را خوش‌بو مى‌کند براى خفقان و صرع مفید است و اگر چند روز مرتبا ناشتا خورده شود براى جلاى رنگ صورت و از بین بردن زردى رنگ صورت مفید است. براى کبد بسیار نافع است. ابو على سینا معتقد است که این معجون هیچ‌گونه ضررى ندارد و هر وقت یعنى پیش از غذا یا بعد از غذا ممکن است خورده شود و میزان مصرف آن در هر ماه ۵تا  ١۵  گرم توصیه شده است. این معجون گرم و خشک است و براى ضعف قلب خصوصا در مورد اشخاصى که ضعف قلب آنها ناشى از سردى و رطوبت باشد، بسیار مفید است. این معجون را پس از این که تهیه شد باید  ۴٠  روز بگذارند بماند که کهنه شود، پس از آن شروع به خوردن نمایند ولى به‌هرحال از دو سال بیشتر نباید کهنه شود زیرا خواص آن کاهش مى‌یابد.

اگر اشخاص گرم‌مزاج بخواهند از آن بخورند توصیه مى‌شود که پس از خوردن آن کمى سکنجبین بخورند.


روش تهیه نوشداروى ساده طبق نسخه شیخ الرئیس ابو على سینا:

غنچۀ گل سرخ که ته آنها گرفته شده باشد  ٢۴  گرم، سعد کوفى  ٢٠  گرم، قرنفل  ١۵  گرم، سنبل الطیب  ١۵  گرم، قرفه  ١٠  گرم، زرنب  ١٠  گرم، زعفران  ١٠  گرم، بسباسه ١٠گرم، قاقله کبار (نوعى هل است) ١٠  گرم، هل  ١٠  گرم، جوزبوا  ١٠گرم.


اجزاء فوق را هریک جداگانه کوبیده و بیخته و هریک از آنها را جداگانه وزن نموده و پس از آن مخلوط کنند به‌طورى که کاملا مخلوط شود. سپس  ۴۵٠  گرم آمله بى‌دانۀ تازه را گرفته و در  ۵ / ۴  کیلوگرم آب بپزند تا یک ثلث باقى بماند (اگر آمله تازه در دسترس نباشد آمله خشک را قبلا خیسانده و تازه کنند) پس از آن باقیمانده را صاف کرده و  ١  کیلوگرم شکر سرخ در آن ریخته مجددا بجوشانند تا قند آب شود و محلول به قوام آید سپس شربت آمله را از آتش گرفته و مخلوط تمام سایر اجزاء که کوبیده و آماده شده است در آن بریزند و با چوبى که توصیه شده است چوب صندل باشد تا اثر منفى در معجون نگذارد خوب به هم بزنند تا به‌طور یکنواخت و کامل داروها در شربت آمله مخلوط شود، از این معجون پس از اینکه­۴٠ روز ماند هر روز  ١۵ - ۵  گرم میل کنند. همان‌طور که قبلا گفته شد در مورد این نسخه نیز اگر آمله را قبلا پرورده کنند و  ٢۴  ساعت در شیر گاو بخیسانند بهتر است. در بعضى نسخه‌ها به جاى یک کیلوگرم قند نیم کیلو قند و نیم کیلو عسل صاف شده توصیه شده است.


حب آمله که براى بواسیر بسیار نافع است: آمله بى‌دانه و رازیانه را هم‌وزن به مقدار مورد نظر گرفته در روغن بادام شیرین و یا روغن حیوانى معمولى سرخ کرده و حب درست کنند و هربار  ٢  گرم تا  ١۵  گرم مى‌توان خورد.

روغن آمله که براى سیاه کردن مو مفید است و مقوى نیز مى‌باشد از مخلوط آمله بى‌دانه، برگ مورد، پوست ریشۀ کاج با روغن زیتون درست مى‌شود. به این ترتیب که آمله بى‌هسته و برگ مورد و پوست ریشه کاج را به مقدار مساوى گرفته نیم‌کوفته یک شبانه‌روز در آب بخیسانند و با روغن زیتون مخلوط و مجموع را با حرارت ملایم حرارت دهند تا آب آن برود و روغن بماند و سپس مصرف کنند.




سرد مزاجی در زنان


یک داروی گیاهی که در زنان باعث افزایش قوای جنسی، جلوگیری از بی میلی و سردمزاجی می شود، قطره ویتاگنوس (Vitaxnus) است که به شکل قرص هم ارائه شده است. این دارو از گیاه پنج انگشت (Vitex agnus – castus) تهیه شده و به صورت قطره یا قرص مورد استفاده قرار می گیرد. این دارو در درمان سردمزاجی زنان از مصرف بالایی برخوردار است. آثار مهم این قرص و قطره شامل آثار رفع اختلالات قاعدگی، رفع اختلال های یائسگی، موثر در کیست های رحم و تخمدان، موثر در فیبروم، جلوگیری از تنبلی تخمدان، موثر در بعضی ناباروری ها، موثر در رفع آکنه و جوش صورت خانم ها و انواع دیگر مشکل های زنان است که مربوط به اختلال های هورمونی است. ویتاگنوس با عمل تنظیم هورمون ها علاوه بر آثار ذکرشده می تواند در بی میلی و سردمزاجی خانم ها موثر باشد. این داروی گیاهی به دو شکل قرص و قطره تهیه شده و دارای آثار یکسانی است. ویتاگنوس در تمام داروخانه های ایران عرضه می شود. نسخه های ترکیبی اثرات شفابخشی خودرابه اثبات رسانده است

نسخه ساده سرد مجازی مقداری تخم ترتیزک را با مقداری تخم زنیان مخلوط و آسیاب کنید و با عسل معجونی بسازید و هر وعده یک قاشق مربا خوری از آن را میل کنید





در غسولات و منقّیات بشره و محمّرات و مایتعلّق بها و ذکر مسمّنات و مهزّلات بدن

غسول: ‌جهت صاف کردن رخسار مجرّب است.

‌اشنان سبز،‌ آرد باقلی، ترمس، نخود پوستدار، مغز دانة به،‌ تخم خربزه، ‌تخم خیار، زبدالبحر و ‌گل ارمنی ‌بالسّویه با شیر تازه و قدری عسل، شب طلا کنند و روز بشویند.

نسخة‌ دیگر:‌ زعفران، روناس، کندر و ‌مصطکی را بالسّویه با آب پیاز سرشته قدری از آن را با آب گرم بمالند و بعد از سه ساعت بشویند.

نسخة‌ دیگر: ‌روی را بغایت سرخ کند و مجرّب است.‌

خردل سفید و زرنیخ بالسّویه با شیر تازه تا هفت روز استعمال نمایند،‌ نسخه دیگر: زوفای خشک 10، ‌زعفران 3 و ‌شکر سفید ‌مثل هر دو نرم کوبیده و روزی 2 ل تناول نمایند و روی را با طبیخ بادام تلخ بشویند.

و به دستور‌ خوردن حلتیث و سیر و آب انار شیرین باعث سرخی رخسار می­گردد.

نسخة‌ دیگر ‌که در حال گونه را سرخ کند:

شیطرج را در سرکه دو سه جوش داده لته را با آب او تر کرده،‌ چند بار از پی هم به روی زنند.

نسخة‌ دیگر: ‌که بشره را سفید و برّاق و سرخ کند و آثار کلف و نمش و جدری و آثار جراحت و نقطه­های سیاه را زایل کند و باید یک هفته استعمال نمود.

حبّ محلب ‌مقشّر، پیاز ‌عنصل 5، ‌فرفیون 4،‌ مغاث 6، ‌گلنار 4، ‌سریش 10، ‌خولنجان 10، ‌مویزج 10،‌ مصطکی 10، پیاز مأکول10،‌ دانه صمغ عربی 5، ‌مامیران 2، ‌زردچوبه 2، ‌نبات 10، ‌نعناع خشک 2، آرد نخود 2، ‌کتیرا 2، آرد برنج 2، ‌پوست سبز ‌پسته 5، مغز به 5 و ‌دانة ‌خردل سفید 5 از حریر بیخته با آب سبوس گندم 20 ل،‌ شیر دختران 15 ل، سفیدة ‌تخم مرغ 60 ل، شیر درخت انجیر 15 ل سرشته قرص بسازند و در وقت احتیاج با زرده تخم مرغ شب مالیده روز با آب گرم و اشنان سوخته بشویند و با روغن گل رخسار را چرب کنند.

غمزه: ‌که در سرخ کردن گونه عدیل ندارد.

کندش، ‌زعفران، روناس، مرّصاف و مصطکی بالسّویه با آب پیاز طلا کنند.

دوایی که جهت رفع زردی بشره و یرقان مجرّب است.

‌پرسیاوشان، شیح ارمنی، مرزنجوش، جعده، بابونه، اقحوان، شبت و ترشی ترنج بالسّویه جوشانیده با آب آن روی را مکرّر بشویند.

دوایی که بشره را زرد و شبیه مریض کند:

­‌زیرة‌ کرمانی 4 جزو، زردچوبه 1جزو، آرد گندم 5 جزو که از تافته بیخته باشند با آب عصفر ضماد نمایند و با آب طبیخ انجیر بشویند.

دوایی که‌ جلد را بغایت سیاه کند و به دشواری سیاهی او زایل گردد.

‌آهک و مرداسنج را بالسّویه با آب چند بار طلا کنند و چون زایل گردد اشنان را در سرکه جوشانیده با آب او بشویند و همچنین آرد نخود و سرکه و ترشی ترنج رفع او می­نماید.

دوایی که رفع شقاق روی و لب و کف دستها نماید و بغایت مجرّب است.

‌موم زرد روغن گلسرخ، ‌زوفای تر، پیة ‌مرغابی، نشاسته، کتیرا و ‌لعاب بهدانه، موم را در روغن و پیه گداخته و زوفا و غیره را اضافه نموده در هاون برهم زنند تا یکسان گردد و نسخة‌ مجرّبی در ضمادات مذکور شد و شنجرف را اثر قوی در این امر است و چون 5 ل اضافه نمایند بیعدیل است و حقیر مجرّب یافته­ام.

نسخة‌ دیگر که بغایت نافع است:

‌علک­البطم 3 ل،‌ زوفای تر 3 ل، مصطکی 2 ل، ‌مقل 2 ل با پیة بز 2 ل و موم کافوری 3 ل در قدر مضاعف حل کنند.

نسخة‌ دیگر:‌ جهت شقاق رخسار آزموده است.

‌لعاب حلبه، ‌بزرقطونا، لعاب تخم خطمی با بهدانه و ‌روغن گل و امثال آن چند جوش داده استعمال نمایند و به آب گرم بشویند.

نسخة ‌دیگر:‌ جهت شقاق پاشنة پا و کف پا نافع است ، بعد از آنکه موضع را در آب گرم گذاشتند و بسیار نرم شد ضماد نمایند و قدری را بسیار گرم کرده و در شکافها بچکانند. مرداسنج را در روغن زیتون بجوشانند تا به قوام زفت رسد‌ سپس استعمال نمایند و اگر قویتر خواهند سندروس به وزن مرداسنج اضافه کنند.

و به دستور‌ پیة بز را گداخته 5 ل مازوی ساییده مثل غبار را با 20 ل او مخلوط کرده و در شقاق مزمن بچکانند.

و به دستور سرطان محرّق ساییده به روغن زیتون از مجرّبات است.

و به دستور‌ کتیرا،‌ کهربا، ‌کندر و ‌علک البطم را با روغن بیدانجیر طلا کنند و باید علک­البطم را با روغن بیدانجیر در ظرف مضاعف حل نموده و سایر اجزا را مثل غبار ساییده و اضافه کنند.

صبغی که حمرة منکره و برص ناخن و برص و بهق اعضاء و کبودی چشم را رنگ سیاهی دهد و از اسرار است.

‌نخود پوست دار سوخته و شیطرج مکد دانگی، سرمه و حنا مکد 1 دانگ را نرم ساییده در شیشه کرده و روغن کنجد 5 ل، سرکه 10 ل بر آن ریخته در آفتاب گذاشته و مکرّر برهم زنند و امتحان رنگ او به پشت ناخن کنند و هرگاه اندک تغییر دهد روغن را صاف نموده بجوشانند تا روغن بماند و استعمال نمایند و جهت رنگ کردن برص آن مقدار در آفتاب باید گذاشت که ناخن را بسیار رنگین کند و این روغن، استخوان و شاخ و امثال آنها را رنگ کند.

مسمّنات:‌ یعنی آنچه بدن را فربه کند و ‌از آن جمله آشامیدن شیر و شکر و لبوب مثل مغز فندق و بادام و پسته با شکر است و تناول نمودن غذای شیرین و چرب کثیرالغذا مثل هریسه و شیربرنج و بعد از طعام به حمام رفتن که غذا از معده منحدر شده باشد و مالیدن بسیار که جلد بدن به حدّ حمرت رسد و اجتناب از ترشیهای مفرط و شور و تند و گرم به افراط لازم است با مداومت به ادویة مسمّنه.

مسمّنه :‌ که قریب الاعتدال و بغایت نافع است.

مغز بادام، فندق، پسته، حبه الخضرا، ‌شاهدانه و ‌مغز جلغوزه را بالسّویه با عسل به وزن مجموع سرشته و هر روز از 15 تا30 ل تناول نمایند و از عقب آن شراب یا قایم مقام آن بنوشند.

مسمّنه که در تسمین عجیب الفعل و مجرّب است.

انزروت 3 ل و نیم، حجرالبقر 3 قیراط، نارجیل 7 ل. چهار حصّه کرده چهار روز بعد از حمام که چند عدد زرده تخم نیم برشت خورده باشند تناول نمایند.

مسمّنة‌ دیگر:‌ موافق مبرودالمزاج و بغایت قویّ­الأثر است و قوّت این ترکیب تا سه سال باقی می­ماند و قدر شربتش از 3 ل تا 5 ل و باید بعد از هضم غذا تناول نمایند.

کنجد مقشّر، بادام، نخود، حبّ الصنوبر، کبابه و خشخاش سفید مکد 1 جزو، مغز گردکان، آرد گندم، زرنباد و حبّه­الخضرا مکد نیم جزو، حلبه، شاهدانه و حبّ السّمنه مکد ربع جزو را نرم کوبیده با مثل آن شیر تازه بجوشانند تا شیر را جذب کند و سه وزن ادویه عسل کف گرفته اضافه کنند و چون قریب­الانعقاد گردد بقدر ثمن جزو حجرالبقر را که پادزهر گاوی است در گلاب حل نموده و تسقیه نمایند.

­

صبغ دیگر:‌ از سیّار منقول است که آنچه قابل رفع باشد زایل می­کند و آنچه علاج پذیر نباشد تا یک سال به رنگ اصل جلد می‌دارد و از جملة‌ اسرار است.

‌زهرة‌ گاو، ‌سرگین سوختة گاوی، ‌زعفران­الحدید، ‌خبث فولاد، ‌شیطرج فارسی، پوست بیخ کبر یا تخم ادویة ‌انار نارس، ‌مازوی سوخته و نسوخته مکد 1 جزو را نرم بسایند و خون عقاب و خون نسر را چند بار متوالی به خورد آن دهند و باید که در ساییدن به پیش آفتاب خشک شود و مکرّر با خونهای مذکور به دستور مذکور بسایند تا در رنگ مثل ذرور اصفر گردد و در وقت حاجت با سرکه خمیر کرده صبح و شام بدون شستن بمالند تا سه روز پس از آن بشویند و هرگاه تغییر رنگ زیاده از حد داده باشد ‌به روغن بنفشه تدهین نموده به حمام روند و روغن بادنجان نیز برص و بهق سفید را رنگ می­کند و حرف با خون خطّاف به نهجی رنگ می‌کند که هرگز زایل نمی­گردد.

دوایی که جهت قوبای مقشّر نافع است.

کندر،‌ گوگرد و صبر مکد یک جزو و صمغ دو جزو را با سرکه استعمال نمایند.

دوایی دیگر: ‌به جهت قوبا بغایت نافع است.

شیاف مامیثا، ‌کندر، ‌زبدالبحر،‌ کتیرا، ‌توبال ‌نحاس، ‌بورة ‌ارمنی، ‌خربق سفید،‌ ترمس و اشق را بالسّویه با سرکه طلا کنند.

و به دستور‌ خاکستر و سیر سوخته با عسل جهت اطفال بغایت آزموده است.

و به دستور ‌حبّ البان و سرکه بسیار مؤثّر است.

دوایی که جهت رفع ثالیل و خیلان مجرّب است.

‌گوگرد زرد، ‌زرنیخ زرد، ‌شونیز و خاکستر ‌عقرب را بالسّویه با زفت یا با سرکه طلا کنند.

و به دستور ‌ثمره الطّرفا را با سرکه چند بار بمالند و از مجرّبات است و بخور برگ سفیددار از عجایب است.

و به دستور ‌ضماد شونیز با بول مجرّب است و به دستور با زهرة‌ بز.

دوایی که جهت رفع قمّل و قمقام نافع است.

برگ درخت انار و برگ حنظل و برگ مورد و برگ کتان و قصب­الذّریره و برگ سرو و دارچینی، مفرده و مجموعه با روغن قرطم و روغن زیتون نافع است و روغن ترب از مجرّبات است و خاک سیماب بیعدیل و مکرّر به تجربه رسیده است.




مطلبی از مخزن الادویه طب سنتی قدیم


حنّا

به کسر حای مهمله و فتح نون مشدده و الف به فارسی به تخفیف نون آمده لغت عربی است و به یونانی ارقان و فقولیون نیز و به هندی مهندی نامند.

ماهیت آن: نباتی است معروف ساق آن به قدر یک ذرع و زیاده­ و در هند و بنگاله تا به قدر یک دو قامت انسان می­شود و ساق آن سرخ رنگ و برگ آن شبیه به برگ انار و مورد و نازک‌تر و کوچک­تر و نرم‌تر از آن و در اکثر بلاد خصوص بنگاله خزان ندارد مانند مورد الا آنکه در فصل بارش که گرما و بودن آفتاب در برج سرطان تا آخر میزان است سبزتر و رعناتر می­باشد و نشو و نما زیاده می­نماید و مزروع و قلم هر دو می­باشد و قلم آن بیشتر و گل آن که فاغیه نامند سرخ مایل به سفیدی و خوشبو است و در بعضی بلاد مانند بنگاله در سالی دو بار گل می­کند یکی در ایام بارش و دیگری زمستان و ثمر آن به قدر فلفلی و فی‌الجمله مانند اسپند و پوست آن نازک و خوشه‌دار و در جوف آن دانه­های ریزه و گویند نر و ماده می­باشد برگ نر آن عریض­تر و بزرگ­تر و برگ ماده آن کوچک­تر و سبزتر و بعد از ساییدن رنگین­تر و نبات آن رعناتر می­گردد.

طبیعت آن: مرکب القوی مایل به سردی و در دویّم خشک و در اول گرم نیز گفته­اند.

افعال و خواص آن: *امراض سر و چشم و دهان* ضماد و طلای آن با برگ گردکان بالمناصفه جهت بیضه و خوذه و شقیقه و صداع ریحی و بلغمی مجرب و به دستور با سرکه بر پیشانی جهت رفع صداع و با زفت و با روغن گل جهت قروح سر و با قطران و روغن زیتون جهت رویانیدن موی و بر جبهه و صدغین خصوصاً که با آب گشنیز تازه سرشته باشند جهت منع ریختن مواد به چشم و مضمضه به طبیخ آن جهت قروح دهان و قلاع اطفال و ضماد آن بر کف پای آبله‌دار خصوصاً در بدو ظهور مانع بروز آبله است در چشم آن به تخصیص چون با اندک عصفر و زعفران آمیخته باشند و در حدیث وارد است که حنا سید ریاحین است تخضیب بدان شعار اهل اسلام و ایمان است و صداع را زایل می­گرداند و نور بصر می‌افزاید و تقویت باه می­نماید. امراض معده و کبد و طحال و مجاری بول و رحم و جذام و طاعون و وبا و غیرها را نافع و بالخاصیت آشامیدن مقدار نیم مثقال جرم آن و نقوع ده مثقال آن جهت یرقان و سپرز و سنگ گرده و مثانه و عسرالبول و رفع احتباس آن و اسقاط جنین و تا ده روز متوالی به دستور جهت وبا و قروح مجاری بول و ادرار بول و حیض و روییدن ناخن اصلی به جایی ناخن کج و متأکل و به دستور آشامیدن نقیع آن با هفت مثقال شکر جهت ابتدای جذام بغایت نافع و گویند چون یک ماه بدان مداومت نمایند و جذام زایل نشود قابل علاجات دیگر نیست و نطول آب مطبوخ آن جهت جمرت و سوختگی آتش و طلای آن جهت اورام حاره که زرداب از آن آید و با روغن گل جهت رفع جرب و با آب برگ بیدانجیر جهت شقاق مزمن و درد زانو مجرب و با گل حرف جهت فتق و قبله و ذرور آن جهت تجفیف قروح و ضماد برگ خشک کوبیده سرشته آن با پیه بز جهت التیام قروح خصوصاً قروح گوشه ناخن و آشامیدن تخم آن به قدر یک مثقال با عسل و کثیرا جهت تقویت دماغ به غایت نافع و گل آن معتدل و لطیف یک مثقال آن با سه اوقیه آب و عسل جهت رفع انواع صداع و قطع نزلات و تجفیف رطوبات و طلای آن با سرکه جهت صداع و به تنهایی جهت فالج و امراض دماغی و عصبانی و درد اعصاب و رفع خناق و التیام قروح و با موم و روغن گل سرخ جهت درد پهلو و کوفتگی اعضا و با ادویه مخصوصه طحال جهت ورم و درد و نفخه آن و گذاشتن آن در لباس مویینه مانع کرم زدن آن و برگ آن را نیز این اثر است و روغن گل حنا که دهن الفاغیه نامند که مانند روغن گل سرخ مکرر در روغنها پرورده کنند گرم و محلل و مقوی موی و نیکو کننده رنگ رخسار است بدل آن روغن مرزنجوش و روغن برگ آن نیز مقوی و محلل و رافع اوجاع و تمدد اعصاب و مفاصل است و در قرابادین مذکور شد و گویند حنّا مضر حلق و ریه، مصلح آن کثیرا و لعاب بزرقطونا.

مقدار شربت آن: تا یک مثقال و زیاده از آن کشنده است


خس

­به فتح خای معجمه و تشدید سین مهمله به فارسی کاهو و به ترکی خاس نامند.

ماهیت آن: نباتی است معروف بستانی و برّی می­باشد بستانی دو صنف است یک صنف برگ آن عریض و بلند تا به یک ذرع و نیم و چرب و شیرین و نازک و در ایران و عربستان و روم و غیرها در موسم بهار می­روید و وفور دارد و در هندوستان و بنگاله در موسم زمستان که باران نمی­بارد می‌روید ولیکن به وفور و خوبی و بزرگی آن بلاد نمی­شود و صنف دویّم از بستانی فرنگی است و آن نیز دو صنف می­باشد یک صنف برگ آن سبز کمرنگ و بسیار نازک و چرب و شیرین و صنف دیگر سر برگ‌های آن اندک بنفشی و نازک و چربی و شیرینی این از آن کمتر و برگ‌های این هر دو صنف در هم پیچیده مانند غنچه و مدور و هر سال تخم آن را تازه به تازه از فرنگ می­آورند در زمستان می‌کارند و هر چند هوا سردتر باشد خوب‌تر و نازک‌تر و پیچیده‌تر می‌شود و امّا خس برّی برگ‌های آن باریک‌تر و بلندتر و بی‌چربی و اندک سخت‌تر و سبزتر از بستانی و تلخ و ساق آن با یتوعیت بسیار و بعضی از آن افیون به عمل می­آورند ولیکن از افیون خشخاش بسیار ضعیف­تر و آنچه تخم آن سیاه باشد برودت و رطوبت آن کمتر از آنچه سفید است و تخم صنف برگ بنفش فرنگی اکثر سیاه می­باشد و بالجمله به نرمی و صلابت و جودت و ردائت زمین برمی­گردد یعنی در زمین نرم جیّد که آبیاری آن به حد لایق نمایند برگ و ساق آن نرم و نازک و چرب و شیرین و تخم آن سفید می­شود و به خلاف اینها بالعکس و مستعمل و مأکول بستانی آنست.

طبیعت بستانی آن: سرد و تر در اوایل دویّم.

افعال و خواص آن: صاف کننده خون است چنانچه صاحب کافی محمد بن یعقوب کلینی رحمه الله تعالی از حضرت ابی عبدالله علیه السلام روایت می­کند که خطاب به موالیان خود کرده فرمودند که بر شما باد خوردن خس به درستی که خون را صاف می­کند و اطبا گفته­اند مولد خون صالح رقیق است بهتر از خون متولد از بقول دیگر و دافع ضرر آب و هوای وبایی و اختلاف آب و هوا و مسکن حدت خون و صفرا و یبوست صفرا و سودا و تشنگی و التهاب و مفتح سدد و دافع خمار و مانع مستی و صعود بخارات به دماغ و درد سر و نزله و سرفه که از گرمی و خشکی باشد و منوم و رادع اورام حاره و ملین و مدر بول خصوصاً ناشسته آن زیرا که قوّت تفتیح این زیاده است از شسته آن و جهت حکه و جذام و جنون و یرقان و درد پستان و تبهای حاره و قرحه مثانه و مجاری بول و حرقت آن هر دو با سرکه جهت برانگیختن اشتها و رفع یرقان و تسکین درد معده و مطبوخ آن کثیرالغذاتر از خام آن و جهت درد سینه و زیاده کردن شیر مؤثر و اکثار آن مضر باه و صاحب سل و ربو و مورث نسیان و کدورت حواس و بلادت و ضعف بصر و ظلمت آن و تولید ریاح، مصلح آن نعناع و کرفس و هلیله پرورده و زیره.

مقدار شربت: از آب آن تا سی درهم و ضماد آن جهت تسکین التهاب و تحلیل ورم چشم و هر ورم حار و حمرت و وثی و ذرور سوخته آن جهت التیام جراحات و قلاع و تخم آن در دویّم سرد و خشک و مخدر و منوم و مسکن مواد متحرکه و آشامیدن دو درهم آن جهت قطع احتلام و ضعیف نمودن شهوت جماع و سد نزله و زکام و درد سینه و تقطیرالبول و سیلان منی و طلای آن بر پیشانی جهت خواب آوردن و منع صداع و ریختن مواد به چشم و بر موی جهت منع ریختن آن و بر گزیدگی عقرب جهت دفع سمیت آن. مضر باه، مصلح آن مصطکی

بدل آن: خشخاش و یا دم الاخوین و روغن آن جهت تحلیل صلابات و ترطیب دماغ و تنویم و مالیخولیا و صرع یبسی و منع مستی شراب مؤثر و آب برگ آن در جمیع افعال مانند تخم آنست و طلای آن با روغن گل جهت تسکین صداع حار نافع و خس برّی سرد و تر و در رطوبت کمتر از بستانی و بعضی گفته­اند سردی آن نیز کمتر از بستانی و در افعال قوی‌تر از بستانی و برگ و تخم آن و لبن آن در قوّت مانند لبن بستانی بلکه از آن اقوی و مثل لبن خشخاش سیاه است. نیم درهم آن مسهل کیموس مایی و مدر حیض و جهت گزیدگی عقرب و رتیلا نافع شرباً و طلاءً و اکتحال آن جهت جلای قروح چشم و رفع غرب و لبن بستانی قریب النفع است بدین.

خس

­به فتح خا و سکون سین بی‌نقطه هندی است.

ماهیت آن: ریشه گیاهی است که در هند و بنگاله در موسم گرما از آن خس‌خانه می­سازند و بر آن آب می­پاشند بسیار خوشبو و سرد و خنک می­باشد و با براده صندل عرق می‌کشند و عطر آن را می­گیرند بسیار معطر و خوشبو می­باشد و آن ریشه­های باریک کج واج و گره‌دار مانند ریشه سنبل رومی و از آن غلیظ­تر و بلندتر به قدر نیم­ ذرع و خوشبو است و نبات آن شبیه به اسل که کولان نامند و گویند بیخ اذخر آجامی است و در اذخر اشاره بدان شد و گفته­اند ریشه والا است.

طبیعت آن: در دویّم گرم و خشک.

افعال و خواص آن: مفرح و مقوی قلب و دماغ بارد



طریقه دفینه یابی در کنار چشمه ها تقدیم به دوستانم


طریقه دفینه یابی در کنار چشمه ها تقدیم به دوستانم

 

طریقه دفینه یابی در کنار چشمه ها تقدیم به دوستانم
دفینه یابی در کنار چشمه ها

از چشمه ها جزء قدیمی ترین آثارها و پرکاربردترین محل برای مخفی کردن دفینه ها در باستان یاد شده . مردم از آب به عنوان آشامیدن , حمام کردن و خاصیت های درمانی که اکثر چشمه ها داشتند استفاده میکردند و همین باعث میشد که اهمیت زیادی در گذشته داشته باشد و باعث معروفیت آن چشمه میشد هر چقدر چشمه معروف تر و مورد استفاده بیشتری میان قبایل قرار می گرفت پس جای خوبی برای مخفی کردن دفینه ها در کنار آن بود چون کاملا شناخته شده بود و شخصی که اموال خود را در اطراف آن مخفی میکرد خیالش راحت بود که مکان را از یاد نمیبرد و در قدیم هم مکانی را نداشتند که اموال خود را از گزند دشمنان و راهزنان و... در امان نگه دارند پس شروع به دفن ثروت خود در این مکانهای معروف میشدند . همه چشمه ها طبیعی نیستند و تعدادی از آنها به صورت دست ساز طراحی میشدند . ما چشمه ها را به دو دسته تقسیم میکنیم طبیعی و غیر طبیعی و یا همان دست ساز .

1-
چشمه های طبیعی که خود جوش و به صورت طبیعی از دل زمین بیرون می آمدند و هیچگونه دستکاری در آن نشده بوده پس قضیه آن در علم فنون دفن دفینه کاملا متفاوت با دست ساز بوده است و برای مخفی کردن دفینه از اطراف آن استفاده میشده .

1-
به صورت سنگی بالا و پایین سر چشمه که رنگ آن کاملا متفاوت با رنگ سنگ های دیگر بود . معمولا به رنگ اوخرایی و یا کبود بود که دفینه زیر آن قرار میگرفت .

2-
به صورت تپه ای کوچک یا بزرگ که دفینه داخل این تپه جاساز میشد .

3-
به صورت تک درختی در کنار چشمه که باز دفینه زیر درخت قرار میگرفت

4-
به صورت چند درخت که دفینه بین نزدیکترین درخت به چشمه قرار میگرفت .

5-
به صورت تنور به شکل سه ضلع و یا ستاره داوود که دفینه در نوک مثلث و یا تنور سوم قرار میگرفت .

اینها در کنار چشمه های طبیعی بود حال میپردازیم به چشمه های دست ساز 



1_
چشمه های دست ساز به چشمه هایی گفته میشود که تفاوت بسیاری با چشمه های طبیعی دارند و با حفاری کردن در چشمه آب آن خشک میشود و یا به صورت قل قلی و یا تایمی آب آن کم و زیاد میشود . این نوع چشمه ها دست ساز هستند که طراحی خاصی در آن بکار رفته از بعضی از این چشمه های دست ساز به عنوان محل نگهداری غذا استفاده میشده و از بعضی هم محل نگداری دفینه ساختار آنها به این صورت بود که چاهی عمیق را حفر میکردند و قبل از اینکه به آب برسند در وسط آن اتاقکی راطراحی میکردند و اتاق را به صورت پلمپ درست میکردند و فقط یک سوراخ در اتاقک ایجاد میکردند و از سوراخ لوله های سفالی به هم متصل میکردند و آب را جهت میدادند حال در پایین بنده عکسی را میکشم که بهتر بتوانید متوجه شوید .



حال که آب را مسیر میدادند کف چاه را باز میکردند و آب که از زمین جوش میزد به داخل چاه دست ساخت با فشار به بالا می آمد و چون در مسیر چاه اتاقک دست ساز وجود داشت به صورت سردابه عمل میکرد و در آن جمع میشد و با فشار از داخل لوله های سفالی به هر مسیری که خواستند آن را انتقال میدادند و برای همین است که وقتی این چشمه ها را دست میزنید خشک میشوند چون یک بار این اتاق که چشمه برای اولین بار جوش زده هواگیری شده و وقتی سر چشمه دست میخورد به داخل دالان هوا نفوذ میکند و چشمه کاملا غیر فعال میشود تقریبا شبیه کار روبین و یا موتور آب کشاورزی میباشد که وقتی هوا میگرد آب را بالا نمیکشد


در ضمن شما در اکثر چشمه ها میبینید که از داخل چشمه سفال شکسته و یا حتی هسته های میوه ها بالا میزند این برای همان چیزی که در بالا گفته شود .








تکوک سیمین زراندود ( نقره ی طلا کاری شده ) اشکانی 






تکوک با فرم گوزن سرخ : مرال یکی از بزرگترین گونه های گوزن و بزرگترین گوزن بومی ایران است و با این که در گذشته شمار بسیار زیادی در بیشتر بخش های جنگلی کناره های دریای کاسپین ( خزر ) ، بلندای هربرز ( ارتفاعات البرز ) و دامنه‌های زاگرس داشت، امروزه تنها در برخی از بلندای دور از دسترس هربرز میانی و باختری ( شرقی ) پیدا می‌شود.


بخش جلوی تکوک ؛ سر گوزن تا میانه ی کمر از سیم ( نقره ) میباشد که زر اندود شده است ، سیما و رخ گوزن بسیار طبیعی ساخته شده است به گونه ای که در پوزه هم یک رگ نمایان است 

حتی موجی که بر روی شاخ حیوانات قرار دارد نیز بر روی این هنر کار شده است ، در بخش بدن گوزن ، از گردن تا پایین ، ماهیچه ها به خوبی کار شده است تا رخ این تکوک بسیار با شکوه ، چشم را به خود خیره کند همچنین چشمهای گوزن بسیار زیبا با شیشه و گارنت ساخته شده است .



بخش میانی تا دهانه ی تکوک نیز با شاخه ها ، گل ها و برگ ها تزئین شده است که تاثیر هنر سلوکیان بر اشکانیان را بازگو میکند ، 



بر روی بدنه ی این هنر نبشته ای آرامی وجود دارد: تکوک به آرتمیس پیشکش شده است



کاربرد این تکوک برای نوشیدن مایعات در مراسم های ویژه بوده است ، بر سینه ی گوزن سوراخی ایجاد شده است که محل نوشیدن مایع درون تکوک بوده ، مردمان باستان بر این باور بوده اند که هر حیوان یا ایزدی که بر روی تکوک "ریتون " ساخته شده باشد پس از خوردن مایع درون تکوک در طی گذشت زمان آن انسان قدرت حیوان یا ایزد روی تکوک را بدست می آورد ، این هنر از دوره ی اشکانیان ( پارت ها ) میباشد و به 50 سال پیش تا 50 سال پس از زایش مسیح باز میگردد .


اندازه ها : 

10 13/16 x 5 x 18 1/8 



نگهداری : موزه پائول گتی





[تصویر:  1925048_722843337746643_631768677_n.jpg]


نبشته زیر شکم
[تصویر:  1544947_722843791079931_632947705_n.jpg]

تندیس های سنگی وسنگ نگاره ها


تصاویری از اشیاء تاریخی ایران در موزه های خارج از کشور
 
نقش برجسته سرباز هخامنشی در
 
موزه «ارمیتاژ» سن پترزبورگ روسیه
 
اهدایی دولت ایران به این موزه در سال 1935 میلادی
 
سر سرباز هخامنشی در موزه «آرمیتاژ»


 
نقوش سنگی تخت جمشید در موزه بریتانیا
 
1- نقش برجسته دو مادی از پلکان شمالی آپادانا
 
 

2- نقش برجسته ارابه‌ران از پلکان شمالی آپادانا

انتقال از تخت جمشید در سال ۱۸۱۱ توسط «رابرت گوردون» از اعضای هیأت سیاسی "سر گور اوزلی"
سر اسبان این نقش توسط سر گور اوزلی به پسرش هدیه شد که در سال ۱۹۸۵ موزه «میهوی» ژاپن آن را خریداری کرد که در جای خود نشان داده خواهد شد
 
 


3-نقش برجسته سربازن جاویدان
 
 

4-نقش برجسته اسفینکس

 
 

موزه «میهو» ژاپن

در موزه میهوی ژاپن دو حجاری از تخت جمشید  وجود دارد. همان گونه که گفته شد یکی از این دو ادامه نقش ارابه ران در موزه بریتانیاست که موزه "میهو" درسال ۱۹۸۵ آن را خریده است.

نقش اسبان ارابه در موزه میهو (ژاپن)
 
سر اسبان ارابه - موزه میهوی ژاپن

همان گونه که گفته شد، این نقش ادامه حجاری ارابه‌رانی است که در موزه بریتانیا قرار دارد. به تصویر زیرین توجه کنید.
 
نقش کامل ارابه‌ران

نقش خدمتکار از تخت جمشید موزه میهو (ژاپن)
 
قطعات تخت جمشید در موزه‌های ایالات متحده آمریکا

۱-موزه «متروپولیتن» نیویورک
 
نقش برجسته ملازمین به ابعاد ۶۴ در ۸۶ سانتیمتر، بنیاد «هریس بریس بن دیک»
 
 

قطعات سنگی تخت جمشید در موزه «بوستون»

۱-نقش برجسته سرباز هخامنشی در موزه «بوستون» به ابعاد ۵۳ در ۴۶ سانتیمتر


 


۲-نقش برجسته یک نجیب زاده مادی و دو هدیه آور به ابعاد ۴۵ در ۷۷ سانتیمتر

 
 

۳-نقش برجسته یک ملازم به ابعاد ۶۹ در ۳۲ سانتیمتر
 
قطعه سنگی دیگری از تخت جمشید در موزه «بروکلین» نیویورک

نقش برجسته نگهبان هخامنشی در موزه بروکلین

 
قطعه سنگی دیگری از تخت جمشید در موزه شهر دیترویت
نقش برجسته یک خدمتکاردر موزه دیترویت
 

قطعات سنگی تخت جمشید در موزه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو


۱-ردیفی از شیرهای غران تخت جمشید در موزه دانشگاه شیکاگو
 

 ۲-سر ستونی از تحت جمشید در موزه دانشگاه شیکاگو
 

۳-سر ستون ایوان شمالی کاخ صد ستون-اکنون در موزه دانشگاه شیکاگو
 

۴-سر سنگی گاو نر از جبهه شرقی رواق شمالی کاخ صد ستون-موزه دانشگاه شیکاگو
 
برای درک ابعاد این مجسمه به تصویر زیرین بنگرید
 

همچنین کتیبه‌ای آجری از خشایارشا و همین طور بخش‌هایی از طاقچه‌های سنگی تخت جمشید در این موزه هست که متأسفانه تصویری با کیفیت مناسب برای نمایش یافت نشد. همینطور چند نقش برجسته سنگی در موزه استکهلم و به احتمال قریب به یقین در کتابخانه ملی پاریس موجود است.

================

و حال نشانه ارسالی یکی از اعضای فعال باشگاه که شاید به جای کاوشهای اصولی و کارشناسانه باستانی ، روزی در یکی از موزه های بزرگ دنیا سر در بیاورد!!؟

 

سر پادشاه


کیمبرلیت سنگ الماس

کیمبرلیت سنگ الماس
کیمبرلیت ها
کمبرلیت‌ها سنگهای الترامافیک آلکالن کمیاب هستند. اهمیت این سنگها به علت آن است که در آنها مجموعه‌ای از کانیهای استثنایی وزینولیتهایی دیده می شود که بنا به اصطلاحات پترولوژی تجربی نسبت به دیگر فازهای موچود در سنگهای شناخته شده زمین در فشار بیشتر و بالطبع در اعماق بیشتری تشکیل گردیده‌اند. کیمبرلیت‌ها از نظر اقتصادی نیز دارای اهمیت زیادی هستند، چون دارای الماس می‌باشد.

[تصویر:  DIAMOND.JPG]




تاریخچه
برای اولین بار نام کمبرلیت توسط لویس در 1887 برای توصیف میکا پروتیتهای پورفیری الماس‌دار ناحیه کمبرلی واقع در آفرقای جنوبی ابداع شد. نام کیمبرلیت ، بیشتر بیانگر یک اندیشه است نه یک ترکیب شیمیایی ثابت که در یک حلقه بندی اصولی سنگهای آذرین مورد استفاده قرار می گیرد. در این اندیشه، کیمبرلیتها، سنگهای اولترامافیک نادر الماس دارای هستند که واجد مقادیر متغیری زینولیت و زینوکریست می‌باشند. ولی الماس یک کانی فرعی و نادر کیمبرلیتهاست.

سنگ شناسی کیمبرلیت‌ها
سنگ شناسی کیمبرلیت‌ها ، غیر عادی و پیچیده است زیرا اولا کیمبرلیت‌ها سنگهای دوگانه( دارای منشا دوگانه) خاصی هستند که در آن کانیها ، قطعات سنگی و مواد ماگمایی منجمد شده‌ای یافت می‌شوند که در محیطهای فیزیکی و شیمیایی مختلف تشکیل شده‌اند و ثانیا ترکیب مورال آنها بسیار متفاوت است. تشخیص سنگهای کیمبرلیتی در صحرا مشکل است. در صحرا این سنگها مانند توده‌های طویل شیست به نظر می‌رسند و به علت نداشتن کانیهای شاخص خوبی قابل تشخیص نمی‌باشند.

ترکیب مورال و بافت
ترکیب مورال سنگهای خانواده کمبرلیت بسیار متفاوت است. معمولا اولیوین فراونترین کانی محسوب می‌گردد. اما بطور جزئی یا کامل با کانیهای ثانویه همچون کانیهای گروه سرپانتین جاشین می‌شوند. مقدار کانیهای کربناته و فلوگرپیت نیز تا حدود زیادی متغیر است. بافت سنگهای کمبرلیتی بطور معمول پورفیری یا پیروکلاستیک است. به علاوه ظاهر خرد شده برخی از این سنگها با توجه به حضور زینولیتها در آنها تشدید می‌شود.

اغلب سنگها دارای مگاکرسیتایی هستند که در زمینهای ریز دانه و متشکل از مکروفنوکرسیتها قرار دارند. سنگهای دیاتومهای کیمبرلیتی عموما بافتها و ساختمانهای خرد شده و پیروکلاستک را دارند. در حالیکه سنگهای کمبرلیتی در دایکها و سیلها دارای بافت پورفیری معمولی هستند و حتی ممکن است دارای حاشیه انجماد سریع و ساختمانهای جریانی باشند. در حالت سه بعدی ، اغلب دیاترمها ، رمخروطهای معکوسی و باریکی تشکیل می دهند که با افزایش عمق به تدریج تنگ تر می‌شوند.

در اعماق زیاد معمولا دیاترمها به صورت دایک در می‌آیند. با وجود این بعضی از آنها در دایکها نفوذ می‌نمایند. دیاترمهای کمبرلیتی عموما به صورت خوشه‌ای و دسته دایک هستند. رهنمون تمام دایکها خطی نیست. اغلب دایکهای کیمبرلیتی بازیک ، اما طویل می‌باشند. سیلهای کمبرلیتی سنگهای خروجی کمیاب با ترکیب کمبرلیتی هستند.

[تصویر:  .JPG]




ژئوشیمی
ترکیب عناصر اصلی اغلب سنگهای خانواده کیمبرلیت با سنگهای اولترامافیک غنی از اولیوین خیلی شباهت دارد. ولی سنگهای کمبرلیت از TiO2 ، K2O ، P2O5 غنی هستند. در ترکیب شیمیایی میانگین کیمبرلیت عناصر لیتیوم ، فلوئور ، فسفر ، پتاسیم ، تیتانیم ، روبیدیم ، استرانسیوم ، زیرکونیم ، نیوبیم ، قلع ، باریم ، براسئودیمیوم ، نئودیمیوم ، ساماریم ، اروپیم ، کادولینیم ، هافنیوم ، تانتالیوم و سرب 10 تا 100 برابر غنی‌تر شده است. در حالیکه عناصر کربن ، سزیم ، تانتانیوم ، سریم ، توریم و اورانیوم در میانگین کمبرلیت بیش از 100 برابر غنی شده است.

بنابراین فراوانی عناصر اصلی در خانواده کیمبرلیت با سنگهای اولترامافیک غنی از اولیوین شبیه است. اما فراوانی عناصر ناسازگار بیشتر از میانگین سنگهای اولترامافیک است. در میانگین ترکیب شیمیایی سنگهای کیمبرلیتی که به صورت دایک و دیاترم جایگزین گردیده اند، اختلافات جزئی وجود دارد.

فراوانی و توزیع
سنگهای خانواده کیمبرلیت در جنوب (آفریقای جنوبی ، نامیبیا ، سوازیلند ، سوتوآنگولا) ، مرکز (زئید ، جمهوری آفریقای مرکزی و تانزانیا) و غرب (غنا ، گینه ، ساحل عاج ، لیبریا ، مالی ، گابن و سیرالئون) آفریقا انتشار گسترده‌ای دارند. سنگهای کیمبرلیتی آفریقا اصولا در مناطق کراتونی قدیمی تر مستقر می‌باشند. در نواحی دیگر واقع در ایالات متحده آمریکا ، کانادا ، گرنیلند ، فنلانو ، روسیه ، چین ، آرژانتین ، استرالیا و مالاتیا در جزایر سولومون کمبرلیتها بطور مجزا یافت می‌شوند.

سن سنگهای خانواده کمبرلیت خیلی متفاوت بوده و از پروتروزئیک تا سنوزوئیک متغیرند. امروزه در نواحی کراتونی قدیمی مقدار جریان حرارتی اندک است و این ویژگی احتمالا در نواحی کراتونی گذشته نیز وجود داشته است. بنابراین انتظار می‌رود که ماگماهای تولید کننده سنگهای خانواده کمبرلیت ، در بخشی از لیتوسفر مستقر شده‌اند که گرادیان زمین گرمایی آنها کم بوده است.

تپروژنر
مواد کیمبرلیت در عمق 200 کیلومتری اساسا به حالت ماگما است ولی به محض صعود به مناطق بالاتر ، به یک مخلوط مکانیکی شامل ماگمای مایع ، فنوکریست ، زینوکریست و زینولیت همراه با مقادیر زیادی فاز سیال مجزا با غلظت کم تبدیل خواهد شد. با صعود این شبه ماگما به سمت بالا و عبور از محیطهای فیزیکی و شیمیایی متفاوت ، تغییراتی در فازهای متشکله آن ایجاد می‌شود و بدینوسیله تا حدی با شرایط فیزیکی و شیمیایی محیط تغدیل و هماهنگ می‌گردد. به علاوه فازهای مزبور با یکدیگر و با سنگهای دیواره اطراف واکنش می‌کنند.

اولین بخش از شبه ماگمایی که در حین رسیدن به سطح زمین بطور انفجاری خارج می شود. با خروج بیشتر شبه ماگما ، مواد موجود در سطح دهانه‌ها و دایکهای تغذیه کننده مجاور در محل به حرکت در می‌آیند. سرانجام سیستم روان شده مزبور متلاشی شده و مواد مختلف موجود در شبه ماگمایی که گازهای خود را از دست داده به هم جوش می‌خورند و در نتیجه این فرایند سنگهای خاص خانواده کیمبرلیت بوجود می‌آیند که البته تبلور و رشد انواع مختلف کانیهای ثانویه کم دما و کم فشار نیز صورت می‌گیرد. (نقل از رشد زمین شناسی)